ماه دهم...
زهرای من! الان شما آروم کنارم خوابیدی. منم خیلی خوابم میاد ولی خوابم نمیبره. دیشب خیلی خیلی بد خوابیدم و کلی هم خوابهای بد دیدم. خداروشکر که خواب بود و واقعیت نبود. چند روزیه که نهمین ماه رو هم تموم کردی و وارد ماه دهم شدی. خداروشکر که روز بروز داری بزرگتر و عاقلتر میشی. نمیدونی چه لذتی داره وقتی بچه ات جلوی چشمت رشد میکنه و قد میکشه، کارهای جدید یاد میگیره، با هر حرکت و صدایی که درمیاری دلم میخواد سفت بغلت کنم و حسابی فشارت بدم. امروز صبح بابا تو رو روی پاهات بلند کرد و بعد ولت کرد و تو یکی دو قدم برداشتی، خیلی حس خوبی بود وقتی راه رفتنت رو دیدم، البته فقط برای چند ثانیه. همین چند ثانیه هم برام دوست داشتنی بود. دیشب به بابا گفتم بیا ...
نویسنده :
مامان
17:54